عزاداران حسینی علیه السلام همان انصار الله
اقامه کنندگان عزاداری، انصارالله اند. بی شک یاری آل الله، یاری خداوند است. خداوند متعال در قرآن خطاب به اهل ایمان یعنی شیعیان، چنین فرمودند: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا أَنْصارَ اللَّهِ»[۱] «ای کسانی که ایمان آورده اید! یاری کنندگان خدا باشید.»
امیرالمؤمنین علیه السّلام در مورد طلب یاری نمودن خدا از مسلمین می فرمایند:
«إنِّ اللهَ لَمْ یَسْتَنْصِرْکُمْ مِنْ ذُلٍّ، وَ لَمْ یَسْتَقْرِضْکُمْ مِنْ قُلٍّ بَل أرَادَ أن یَبلُوَکُم أیُّکُم أحسَنُ عَمَلاً»[۲]
«همانا خدا از روی عجز از شما طلب یاری نکرده است و از روی ناداری، درخواست قرض ننمود. بلکه اومی خواهدآزمایشتان کندکه عمل کدام یک ازشمانیکوتر است.»
شیخ صدوق در کتاب «التوحید» با ذکر حدیث بسیار مهمی به معنای اینگونه آیات الهی می پردازد. امام صادق علیه السّلام فرمودند:
«معنای رضا و غضب خدا، جنگ با خدا، اطاعت از خدا، به خشم درآوردن خدا، بیعت با خدا، یاری کردن خدا و امثال این ها به وجود اولیای خدا و برگزیدگان او ظهور می یابد؛ یعنی اطاعت از خدا اطاعت از ولی اوست. بیعت با خدا به معنای بیعت با ولی خداست، یاری کردن خدا به یاری کردن ولی او تحقق می یابد.»[۳]
از این جهت است که از یاران فداکار امام حسین علیه السّلام به یاران الهی تعبیر شده است و در زیارتنامۀ ایشان اینگونه عرض می کنیم: «السّلامُ عَلَیکُم یَا أنصارَ اللهِ»، و یا در زیارت دیگری اینگونه می خوانیم: «أشهَدُ أنّکُم أنصارُ اللهِ».
اما ما که از یاری امام حسین علیه السّلام که همان یاری خداوند است دور مانده ایم وظیفۀ ما چیست؟ وظیفۀ ما را امام زمان، منتقمِ امام حسین علیه السّلام اعلام فرموده اند آنجا که در زیارت ناحیۀ مقدسه فرمودند:
«پس اگر روزگار مرا به تأخیر انداخت و از یاری تو محروم کرد و نبودم تا با دشمنان تو جنگ کنم و با بدخواهان تو پیکار نمایم، اینک در مصیبت تو هر صبح و شام، ناله سر می دهم و به جای اشک، خون از دیده می بارم و در فاجعۀ جانگدازت اندوهگین و غمگین هستم تا در اثر بی قراری و غصه جان می دهم.»[۴]
به راستی شیعه باید این کلام امامش را قالبی از طلا بگیرد و در خانه اش نصب کند. تنها پاسخ به ندای «هل من ناصر ینصرنی» امام حسین علیه السّلام اشک و خون گریستن و اقامۀ عزای بر اوست. مولایی که ندای هل من ناصرش در گوش جهان پیچیده است و از فراسوی هر زمان و مکان گذشته است. جز این نیست که هنوز از گودی قتلگاه فریاد می زند: آیا یاری کننده ای هست تا مرا یاری کند؟ آیا غیوری هست تا از حریم رسول خدا صلی الله علیه وآله و سلّم دفاع کند؟ جگرم از تشنگی می سوزد.
امام، صاحب زمان و مکان و مالک و احاطۀ بر آن دارد، لذا وقتی ندا می دهد یعنی در تمامی مراتب خلقت و زمان ها بلکه مافوق هر زمان و مکان فریاد می زند نه در برهه ای خاص از زمان و در قطعه ای خاص از مکان، زیرا ندای ولی خدا همان ندای خداوند است «هل من ناصرِ» سیدالشهداء «هل من ناصرِ» خداوند است که از زبان حجّت او یعنی لسان الله فریاد می زند و مسلّم است که ندای خدا برای افراد معدود یا زمان و یا مکان خاصی نیست. تنها مطلبی که هست اینکه در هر برهه ای از زمان، ظاهر و شکل این پاسخ عوض می شود و فی الحال طبق فرمایش امام زمان علیه السّلام پاسخ به ندای «هل من ناصر»، اقامۀ عزا وخون گریستن بر امام حسین علیه السّلام است. هر فردی که در این یاری و نصرت امام حسین علیه السّلام کوتاهی کند طبق فرمایش حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم، خداوند او را خوار خواهد کرد. والله اگر شیعه اینگونه خیال کند که ندای «هل من ناصر» امام حسین علیه السّلام تنها مربوط به دهم محرم سال۶۱ هجری بوده است؛ سخت در اشتباه است بلکه اعتقاد او اشکال دارد. بالاترین دلیل بر این مطلب این است که هنوز و هنوز انتقام خونی که خونخواه آن ذات خداوند است، گرفته نشده است. لذا هر چه که سبب فراموش نشدن این مصیبت و یادآوری این خون ریخته شده تا روز انتقام شود، نصرت و یاری امام حسین علیه السّلام است.
شیعیان! پاسخی برای ندای «هَل مِن نَاصِر» اربابتان بیابید و فکری کنید تا دیرتر از این نگشته است که وقتی دیر شد دیگر هیچ توبه ای به هیچ نحو هیچ سودی نخواهد داشت.
از همین جا مشخص می شود آنان که به اشکال تراشی در مورد عزای بر آن مظلوم می پردازند در جبهۀ مخالف یاران سیّدالشهداء علیه السّلام قرار دارند و بدا به حالشان.
عزیز من! اینها تمثیل و تشبیه و داستان و قصّه نیست. این حقیقتی است که امام حی و زندۀ ما امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در کلام الهیشان بیان می دارند. این اعتقاد شیعه است که عزای بر آن مظلوم باید تا انتقام خون او ادامه یابد، طبق آیۀ مودّت، طبق آیۀ ذوی القربی، طبق آیات شعائر الهی، طبق تک تک آیاتی که امر به ولایت اهل البیت علیهم السّلام دارد طبق فطرت پاک و طیّبی که تا نام نامی حضرت امام «حسین» علیه السلام را می شنود ناخودآگاه آه از نهادش بلند می شود و اشک در چشمه سار چشمانش می جوشد.
۱٫ الصف: ۱۴٫
۲٫ نهج البلاغه: خ۱۸۳٫
۳٫ توحید صدوق: باب ۲۶ (باب رضاه عزوجل و سخطه).
۴٫ المزار لابن المشهدی:۵۰۱؛ بحارالأنوار:۹۸/۲۳۸ و۳۲۰