مدرسه علمیه کوثر کاشان

  • تماس  

سبب تنگی روزی برای بندگان صالح خدا

13 دی 1390 توسط یثربی

گاهی بندگان صالح و متّقی مبتلا به ضیق رزق و تنگی روزی می شوند و این هم نوعی صحنه­ی امتحان و آزمایش الهی است که حتی برای انبیاء و اولیای خدا هم پیش می آید؛ در این موقع است که بندگان بیداردل خود را موظف به رضا به قضای الهی می دانند و می گویند: خالق حکیم مصالح ما را بهتر از ما می داند که گاهی پر روزی بودن به صلاح ما نیست و مصلحت در تنگدستی است و لذا فرموده است:

«إنّ رَبَّکَ یَبسُطُ الرِّزقَ لِمَن یَشاءُ و یَقدِرُ»؛ آن کس که ربّ تو و تدبیر کننده­ی امور زندگی توست به هر که بخواهد توسعه در رزق می دهد و به هر که بخواهد تضییق در روزی درباره­اش مقرّر می دارد.

در پایان آیه هم فرموده است: «إنّه کانَ بِعبادِهِ خَبیراً بَصیراً»؛ چه آنکه او نسبت به مصالح بندگانش آگاه و بیناست.

او بندگانش را خوب می شناسد و می داند که به هر کس چه بدهد و چه مقدار بدهد و کی بدهد تا مصالحش تأمین شود و از مفاسد دور گردد.

پس بنده­ی صالح و متّقی کسی است که اولاً کار و شغلی مناسب با طبع و مطابق با دستور شرعش داشته باشد و آنگاه به رزق حلالِ مقدر خدا اعمّ از مُوَسّع(وسعت داده شده) و مُضَیّق(تنگ گرفته شده) قانع باشد و به صحنه­ی امتحانی خدا هم راضی گردد که گاهی مصلحت در ضیق رزق و تنگ روزی بودن است و آدمی خودش توجه ندارد و  احیاناً به حساب کم­لطفی خدا می گذارد و زبان به گلایه از خدا می گشاید.

 1 نظر

پرکار اما متّقی

12 دی 1390 توسط یثربی

 

افرادی که هم سعی و کوشش و فعالیت دارند و هم می کوشند که کارشان از هر جهت طبق دستور خدا و احکام دین انجام پذیرد و هیچگاه از مسیر تقوا خارج نشود، اینها هستند که به تقدیر خدا راه­های بسته به رویشان باز می شود و رزق مقدّرشان از جایی که هیچ احتمالش را نمی دادند به دستشان می رسد و زندگی توأم با آسایش و آرامش روحی نصیبشان می گردد.

به فرموده­ی خداوند حکیم:

«… وَ مَن یَتَّقِ اللهَ یَجعَلْ لَهُ مَخرَجاً* وَ یَرزُقهُ مِن حَیثُ لایَحتَسِبُ…»(1)

«… کسی که در مسیر تقوای الهی قدم بردارد، خدا راه­های خروج]از مشکلات[ را برای او باز می کند و از راهی که گمان نمی برد رزق او را می رساند…»

پاورقی:

1. سوره طلاق، آیات2و3.

 

 نظر دهید »

ریشه­ ی آسمانی رزق و روزی

05 دی 1390 توسط یثربی

 

قرآن کریم مکرراً سخن از رزاقیت خدا به میان آورده است و می فرماید:

«إنّ اللهَ هُوَ الرّزّاقُ ذُو القُوَّةِ المَتینُ»؛

یقیناً تنها خداست که روزی رسان] به بندگان خود می باشد و در روزی رساندن[ صاحب قوت و قدرت کامل است.1

«وَ فِی السماءِ رِزقُکُم و ما تُوعَدُونَ»؛

رزق و روزی شما آدمیان ریشه­ی آسمانی دارد و در عالم ربوبیّت تقدیر و تعیین شده است.2

«فَوَ رَبِّ السَّماءِ و الارضِ إنّه لَحَقٌّ مِثلَ ما أنّکُم تَنطِقُون»؛

]قسم[ به پروردگار آسمان و زمین رزق مقدر شما حق است و تردیدی در آن نیست آنگونه که شما ]در حین سخن گفتن[تردیدی در سخنگویی خود ندارید.3

«نَحنُ قَسَمنا بَینَهُم مَعیشَتَهُم فِی الحیاةِ الدنیا…»؛

ما ]وسایل تأمین[ معاش مردم را در زندگی دنیا میانشان تقسیم کرده­ایم… و به هر که هرچه سزاوارش بوده است داده­ایم.4

پاورقی:

  1. سوره ذاریات، آیه58.
  2. همان، آیه22.
  3. همان، آیه23.
  4. سوره زخرف، آیه32.
 1 نظر

عنایت خاصّ حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) به مرد فقیر

05 دی 1390 توسط یثربی

 

 در نجف اشرف مرد فقیری زندگی می کرد. روزی که از تنگدستی به ستوه آمد و پناه به حرم مطهر حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)برد و گفت: ای مولای عزیز، عنایتی بفرمائید و از این تنگدستی نجاتم دهید.

شب در عالم خواب ندایی از یک منادی غیبی به گوشش رسید که گفت: برو پیش راجه­ی هندی به او بگو: «به آسمان رود و کار آفتاب کند».

مرد فقیراز خواب بیدار شد و تعجب کرد که یعنی چه؟ آیا این خواب بوده یا خیال. دوباره به حرم رفته و از امام درخواست کمک کرد و باز همان خواب را دید که برو پیش راجه­ی هندی و بگو به آسمان رود و کار آفتاب کند.

از خواب بیدار شد و تعجبش بیشتر شد که این کار چه تناسبی با خواسته­ی من دارد؟ راجه­ی هندی از شخصیت­های ثروتمند و قدرتمند منطقه است و هیچگونه آشنایی و سخنیتی با من ندارد. اولاً من چگونه خودم را به او برسانم و بعد بدون هر سابقه و لاحقه­ای به او بگویم به آسمان رود و کار آفتاب کند. آیا دیوانه­ام نمی دانند و مسخره­ام نمی کنند؟

با همین افکار خوابید و شب سوم نیز همان خواب را دید. وقتی از خواب بیدار شد مطمئن شد که در این جریان راز و رمزی هست و باید تعقیبش کند. لذا تصمیم گرفت که به هر نحوی هست خودش را به آن راجه برساند.

خلاصه پس از تحمل زحمات فراوان درِ خانه­ی راجه رفت و از نگهبانان و پاسداران تقاضا کرد که پیامی خصوصی دارد که باید به خود راجه برساند. اذن ملاقات حضوری حاصل شد و رفت سلام کرد. مقابلش ایستاد و گفت: به آسمان رود و کار آفتاب کند. راجه از شنیدن این جمله تکانی خورد و با نگاهی غرق در تعجب و حیرت به مرد فقیر خیره شد و گفت: چه گفتی دوباره بگو. و مرد فقیر گفت: به آسمان رود و کار آفتاب کند.

راجه دست مرد فقیر را گرفت و پهلوی خود نشانید و خیلی احترام کرد و در حالیکه فوق العاده خوشحال و مسرور شده بود، دستور داد جوایزی سنگین برای فقیر آماده کنند. آنگاه از فقیر پرسید: تو کیستی و اینجا برای چه آمدی و این جمله را از چه کسی یاد گرفتی و آن را اینجا به چه منظور گفتی؟

فقیر هم ماجرا را آنچنان که واقع شده بود از پناهندگی به حرم امیرالمؤمنین(علیه السلام) و شکایت از فقر و تنگدستی و بعد سه شب متوالی خواب دیدن و این جمله را در هر سه شب از منادیِ غیبی شنیدن و سپس مأموریت ابلاغ آن را به راجه­ی هندی مبسوطاً برای او نقل کرد و دید راجه از شنیدن تفصیل ماجرا بسیار خوشحال شد. بعد فقیر به راجه گفت: حالا شما بفرمائید جریان کار شما چه بوده است و شما برای چه این قدر برای من احترام قائل شدید و از شنیدن یک جمله­ی کوتاه از زبان من این همه جوایز سنگین برایم در نظر گرفتید.

راجه در جواب اندکی تأمل کرد و گفت: من طبع شعر دارم و تا به حال اشعار خوبی در موضوعات مختلف گفته­­ام. چندی پیش به این فکر افتادم که ابیاتی در فضایل امام امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) بگویم و شروع کردم و چند بیت دنبال هم گفتم و رسیدم به این بیت که «به ذرّه گر نظر لطف بو تراب کند» در مصرع دوم ماندم و هر چه فکر کردم که چه بگویم تا با مصرع اول متناسب در آید چیزی به فکرم نرسید. از سایر شعرا کمک خواستم نتیجه نگرفتم و حتی اعلان کرده و برای آورنده­ی مصرع دوم جایزه­ی خوبی معین کردم ولی باز نتیجه بخش نشد تا اینکه امروز تو آمدی و این جمله را گفتی و شعرم کامل شد.آری:

به ذره گر نظر لطف بوتراب کند              به آسمان رود و کار آفتاب کند

 

 

منبع:

صفیر هدایت، شماره22، سلسله مباحث تفسیری سیدمحمدضیاءآبادی، انتشارات مؤسسه بنیاد خیریه الزهراء(س)، آذر90.

 1 نظر

«عظّم الله اجورنا و اجورکم فی مصیبه الحسین(ع)»

13 آذر 1390 توسط یثربی

باز این چه شورش است که در خلق عالم است

باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است

باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین   

بی نفخ صور خاسته  تا عرش اعظم است

این صبح تیره باز دمید از کجا کزو

کار جهان و خلق جهان جمله درهم است

گویا طلوع می کند از مغرب آفتاب

کاشوب در تمامی ذرات عالم است

گرخوانمش قیامت دنیا بعید نیست

این رستخیز عام که نامش محرم است

در بارگاه قدس که جای ملال نیست

سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است

جن و ملک بر آدمیان نوحه می کنند

گویا عزای اشرف اولاد آدم است

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 27
  • 28
  • 29
  • 30
  • 31
  • 32
  • ...
  • 33
  • ...
  • 34
  • 35
  • 36
  • ...
  • 37
  • 38
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • احادیث
  • اخلاقی
  • بانوی عالمین
  • اخبار مدرسه
  • اهل البیت(علیهم السلام)
  • بدون موضوع
  • امامزادگان

ذکر ایام

ابزار

تاریخ

تاریخ روز

جعبه حدیث

تمزها

ثانیه شمار غیبت

log

ساعت

آمار

آمارگیر وبلاگ

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس