29 شهریور 1393 توسط یثربی
اسم اعظم خدا
روزی حضرت امیرالمومنین(علیه السلام) در راهی می گذشت، یک نفریهودی که ازیهودی های خیبر بود با آن حضرت همراه شد دربین راه به دره ای که براثر سیل آب زیاد در آن جمع شده بود رسیدند،یهودی فورا پارچه ای را که نخ یا پشمی بود به خود پیچید وروی آب به راه افتاد مقداری که رفت امیرالمؤمنین(علیه السلام) را صدازد وگفت: اگر آنچه من می دانم تومیدانستی از آب عبور میکردی همانطور که من عبور کردم.
امیرالمومنین (علیه السلام) به اوفرمودند: قدری توقف کن سپس اشاره ای فرمود فورا آب منجمد گردید و سفت شد و به روی آن به راه افتاد. یهودی که چنین دید خودرابر قدم های امیرالمومنین (علیه السلام) انداخت وعرض کرد: ای جوانمرد چه چیزی گفتی که آب را به سنگ تبدیل کردی؟ امیرالمومنین فرمود: تو چه گفتی که برروی آب عبورکردی؟ عرض کرد: من خدارابه اسم اعظم اوخواندم. امیرالمومنین (علیه السلام)فرمود: اسم اعظم خداچیست؟ عرض کرد: اسم جانشین پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله) امیرالمومنین فرمود: من جانشین پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله) هستم. یهودی به حقانیت آن حضرت اعتراف کرد واسلام آورد.
منابع:
1. مشارق الانوار، ص172
2. مدینة المعاجزج1، ص430، ح290