در غار حرا گشوده شد دفتر نور
دادند كــتاب نور بر رهـبر نور
شــد بعثت والاي محـمد(ص) يعـني
گرديد اميـن مكه پيغمـبر نور
***
بعثت خاتم النبيين حضرت محمد مصطفي صلي الله عليه و آله مبارك باد
در غار حرا گشوده شد دفتر نور
دادند كــتاب نور بر رهـبر نور
شــد بعثت والاي محـمد(ص) يعـني
گرديد اميـن مكه پيغمـبر نور
***
بعثت خاتم النبيين حضرت محمد مصطفي صلي الله عليه و آله مبارك باد
سركار خانم زينب فخره!
موفقيت شما را در « كسب رتبـه اول گروه فقه و اصول» مرحله كشوري سومين دوره المپياد علمي طلاب و نيز كسب رتبـه اول مسابقات كتابخواني استاد شهيد مرتضي مطهري(ره) تبريك عرض نموده و از درگاه خداوند منّان توفيقات روزافزون براي شما خواستاريم.
به فرموده مرحوم شهيد مرتضي مطهري، انسانها در پرتو نور چراغ و يا شمع، مطالعه ميكنند و يا به انجام كار ميپردازند ولي توجه به شمع و يا چراغ ندارند كه ميسوزد و نور ميدهد و همه كارهاي آنها در سايهي نور خورشيد و يا شمع و چراغ انجام ميگيرد. آري، شهيد راه حق و حقيقت مانند شمع و چراغ است كه خرمن عمرش ميسوزد تا همنوعان او در پرتو نورش به استقلال و آرامش و آزادي دست يابند.
«يا أيها النبيُ إنّا أرسَلناكَ شاهداً و مُبشِّراً و نذيراً * وَ داعِياً إلي اللهِ بِإذنِهِ و سِراجاً مُنيراً»(1)
پاورقي:
1. سوره احزاب، آيات 24و25.
در ایام تحصیل علوم دینی و فقه اهل بیت،علیهم السلام، در نجف اشرف، شوق زیادی جهت دیدارجمال مولایمان بقیة الله الاعظم، عجل الله تعالی فرجه،داشتم با خود عهد کردم چهل شب چهارشنبه پیاده به مسجد سهله بروم، به این نیت که جمال آقا صاحب الامر،علیه السلام، را زیارت کنم و به این فوز بزرگ نایل شوم.
تا ۳۵ یا ۳۶ شب چهارشنبه ادامه دادم تصادفا در این شب رفتنم از نجف به تاخیر افتاد و هوا ابری و بارانی بود نزدیک شب وحشت و ترس وجود مرا فرا گرفت مخصوصا از زیادی قطاع الطریق و دزدها، ناگهان صدای پایی را از پشت سر شنیدم که بیشتر موجب ترس و وحشتم گردید. برگشتم به عقب، سید عربی را با لباس اهل بادیه دیدم، نزدیک من آمد و با زبان فصیح گفت: ای سید! سلام علیکم.
ترس و وحشت بکلی از وجودم رفت و اطمینان وسکون نفس پیدا کردم و تعجب آور بود که چگونه این شخص در تاریکی شدید، متوجه سیادت من شد و در آن حال من از این مطلب غافل بودم. به هر حال سخن می گفتیم و می رفتیم از من سؤال کرد: کجا قصد داری؟ گفتم: مسجد سهله. فرمود: به چه جهت؟ گفتم: به قصد تشرف و زیارت ولی عصر،علیه السلام.
مقداری که رفتیم به مسجد زید بن صوحان که مسجدکوچکی است نزدیک مسجد سهله رسیدیم داخل مسجدشده و نماز خواندیم و بعد از دعایی که سید خواند که،مثل آن بود که دیوار و سنگها با او آن دعا را می خواندند؛ بدون اختیار نماز مغرب و عشا را به آقا اقتداکردم و متوجه نبودم که این آقا کیست؟ بعد از آنکه اعمال تمام شد، آن بزرگوار فرمود:
ای سید آیا مثل دیگران بعد از اعمال مسجد سهله به مسجد کوفه می روی یا در همین جا می مانی؟
گفتم: می مانم و سپس در وسط مسجد در مقام امام صادق، علیه السلام، نشستیم.به سید گفتم: آیا چای یا قهوه یا دخانیات میل داری آماده کنم؟
در جواب کلام جامعی را فرمود: این امور از فضول زندگی است و ما از این فضولات دوریم. این کلام در اعماق وجودم اثر گذاشت به نحوی که هرگاه یادم می آید ارکان وجودم می لرزد، به هر حال مجلس نزدیک دو ساعت طول کشید و در این مدت مطالبی رد و بدل شد که به بعضی از آنها اشاره می کنم؟
1) در رابطه با استخاره سخن به میان آمد. سید عرب فرمود:
ای سید با تسبیح به چه نحو استخاره می کنی؟
گفتم: «سه مرتبه صلوات می فرستم و سه مرتبه می گویم: «اَستَخيرُ اللـهَ بِرَحمَتِهِ خِيَرَةً فِی عافِيَةٍ » پس مقداري از تسبیح را گرفته و می شمارم، اگر دو تا ماند، بد است و اگر یکی ماند، خوب است».
فرمود: برای این استخاره، باقیماندهای است که به شما نرسیده و آن این است که هرگاه یکی باقی ماند فوراً حکم به خوبی استخاره نکنید بلکه توقف کنید و دوباره بر ترک عمل استخاره کنید اگر زوج آمد کشف می شود استخاره اول خوب است اما اگر یکی آمد کشف می شودکه استخاره اول میانه است.
به حسب قواعد علمیه می بایست دلیل بخواهیم و آقاجواب دهد به جای دقیق و باریکی رسیدیم پس به مجرد این قول تسلیم و منقاد شدم و در عین حال متوجه نیستم که این آقا کیست.
2) از جمله مطالب در این جلسه تأکید سید عرب بر تلاوت و قرائت این سوره ها بعد از نمازهای واجب بود. بعد از نماز صبح سوره یاسین و بعد از نماز ظهر سوره نبأ،بعداز نماز عصر سوره عصر و بعد از مغرب سوره واقعه وبعد از نماز عشاء سوره ملک.
3) دیگر اینکه تأکید فرمودند: بر دو رکعت نماز بین مغرب و عشا که در رکعت اول بعد از حمد هر سوره ای خواستی می خوانی و در رکعت دوم بعد از حمد سوره واقعه را می خوانی و فرمود: کفایت می کند این از خواندن سوره واقعه بعد از نماز مغرب، چنانکه گذشت.
…
از نكات بسيار آموزندهاي كه در زندگي استاد مطهري(ره) وجود داشت، نظم در امور فردي و اجتماعي ايشان بود، از عمر خود بهره ميگرفت، سرمايه عمر برايشان كيمياگونه بود و ميخواست از لحظهلحظه آن، استفاده كند، آن را بيهوده صرف نكند، به موقع حركت كند و به موقع ملاقات داشته باشد. همسر ايشان اظهار داشته است: «استاد مطهري در تنظيم وقت، ابتكار عجيبي داشت و چنان اوقات شبانهروزي خود را تنظيم مينمود كه به تمام كارهايش ميرسيد، گويا خداوند به وقت او بركت داده بود»
(باقي نصرآبادي،علي، رمز موفقيت استاد مطهري، قم، ج اول، زمستان1377، ص76 به نقل از مجله پيام زن، سال هفتم، سوم خرداد77، ص38)