محبت امیرالمؤمنین علیه السلام
04 شهریور 1393 توسط یثربی
«اصبغ بن نباته» که یکی از شیعیان خاص حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام می باشد می گوید :
«در خدمت حضرت علی علیه السلام نشسته بودیم و ایشان مشغول قضاوت در بین مردم بودند که ناگاه جماعتی در حالی که سیاهپوستی را گرفته بودند وارد شدند و اعلام کردند که او دزدی کرده است .
حضرت علی علیه السلام دو بار از او سوال کردند و هر دو بار سیاه پوست به گناه خود اقرار کرد.
سپس حضرت علی علیه السلام دست او را طبق قانون و حکم خدا قطع کردند.
سیاه پوست در حالیکه با دست چپ ،قسمت بریده شده ی دست راست را گرفته بود و خون به شدت از آن جاری بود خارج شد .
در این هنگام ،«ابن کوّاء» که از مخالفین امیرالمومنین بود - با او مواجه شد و پرسید که چه کسی دستت را قطع کرده است ؟
مرد پاسخ گفت : دستم را «آقای اوصیاء پیغمبران » و « پیشوای کسانیکه از پیشانیشان نور می بارد » و
«سزاوارتراز مومنین نسبت به خودشان » «علی بن ابیطالب » «امام هدایت» و « همسر فاطمه الزهرا سلام الله علیها دختر محمد مصطفی »
«پدر حسن مجتبی علیه السلام » «پدر حسین علیه السلام» « سبقت گیرنده به سوی باغهای پر نعمت بهشتی »
و «شکست دهنده ی پهلوانان » «انتقام گیرنده از جاهلین » و «دهنده ی زکات»…
«پسر عموی پیامبر صلی الله علیه و آله» «هدایتگر به سوی رشد »… و «شجاع اهل مکه »«آقای با وفا»…
«نمازگزارنده به سوی دو قبله» «آخرین اوصیاءالهی» و «جانشین برگزیده ی پیامبران»«… و
«تایید شده ی توسط جبرائیل امین » و «یاری شده ی به میکائیل مبین»
«خاموش کننده ی آتش فروزان »« و برترین ِقریش » و« دربر گرفته شده توسط لشکریان آسمان »
یعنی علی بن ابی طالب علیه السلام «همانی که علیرغم میل مخالفان و ناراضیان امیرالمومنین و مولای همه ی مردم می باشد.
ابن کوّا که از طرفی ریزش خون دست بریده شده را میدید و از سوی دیگر این القای زیبا را می شنید،
با تعجب گفت:«او دستت را بریده و تو چنین مدح و ستایش او را میکنی ؟»
آنگاه ابن کوّا با سرعت بر امیرالمومنین علیه السلام وارد شد و گفت :چیز عجیبی دیده ام .
و جریان را کاملا برای حضرت نقل کرد .وقتی حضرت امیر علیه السلام جریان را شنیدند،
با امام مجتبی علیه السلام فرمودند «برو و عموی سیاه پوستت را بیاور »
امام حسن علیه السلام رفتند و او را نزد پدرشان حاضر کردند .حضرت رو به کرده،
فرمودند: ای مرد! من دست راستت را قطع کرده ام و تو حمد و ثنای مرا میگویی ؟»
مرد سیاه با قلبی لرزان گفت: «یا امیرالمومنین ! چگونه شما را ثنا نگویم و
حال آنکه حبّ و دوستی شما با گوشت و خون من مخلوط شده است ؟
به خدا قسم که دستم را قطع نکردید مگر به خاطر اینکه من از عقاب خداوند در آخرت نجات پیدا کرده باشم »
در اینجا امیرالمومنین علیه السلام که حجت خدا بر روی زمین و صاحب همه ی
قدرتها و معجزاتی بودند که خداوند به انبیاء پیشین عطاکرده بود. فرمودند :«دست
بریده را بده » سپس آن را گرفتند و بر موضع قطع شده قرار دادند و با عبای خود آن
را پوشاندند و آنگاه به درگاه الهی دعایی کردند ،سپس عبا را از روی دست برداشتند و
فرمودند :«ای رگ و عروق همانگونه باش که بودی »
در این وقت مرد سیاه پوست با مشاهده ی دست سالم شده خود برخاست و گفت:
«به خدا و محمد صلی الله علیه وآله فرستاده اش و به علی علیه السلام همان
کس که می تواند دست بریده را پس از آنکه از رگ و پوست خود جدا شد به جای
خود برگرداند ایمان دارم » .سپس خود را به روی قدم های حضرت انداخت و گفت :
«پدر و مادرم فدای تو باد ! ای وارث علم پیامبر صلی الله علیه وآله »
ای اهل عالم بدانید این است مولای ما
منابع:
بحارالانوار ،ج 40، ص 281
تفسیر فخر رازی ، ج 21، ص 88